زندگی نوشیدن قهوه است

زندگی ...


 
گروهی از فارغ التحصیلان پس از گذشت چند سال و تشکیل زندگی و رسیدن به موقعیت های خوب کاری و اجتماعی طبق قرار قبلی به دیدن یکی از اساتید مجرب دانشگاه خود رفتند. بحث جمعی آن ها خیلی زود به گله و شکایت از استرس های ناشی از کار و زندگی کشیده شد .
استاد برای پذیرایی از میهمانان به آشپزخانه رفت و با یک قوری قهوه و تعدادی از انواع قهوه خوری های سرامیکی، پلاستیکی و کریستال که برخی ساده و برخی گران قیمت بودند بازگشت. سینی را روی میز گذاشت و از میهمانان خواست تا از خود پذیرایی کنند. پس از آنکه همه برای خود قهوه ریختند استاد گفت: 
 اگر دقت کرده باشید حتما متوجه شده اید که همگی قهوه خوری های گران قیمت و زیبا را برداشته اید و آنها که ساده و ارزان قیمت بوده اند در سینی باقی مانده اند. البته این امر برای شما طبیعی و بدیهی است. سرچشمه همه مشکلات و استرس های شما هم همین است. شما فقط بهترین ها را برای خود می خواهید
قصد اصلی همه شما نوشیدن قهوه بود اما آگاهانه قهوه خوری های بهتر را انتخاب کردید و البته در این حین به آن چه دیگران برمی داشتند نیز توجه داشتید. به این ترتیب اگر زندگی قهوه باشد، شغل، پول، موقعیت اجتماعی و ... همان قهوه خوری های متعدد هستند. آنها فقط ابزاری برای حفظ و نگهداری زندگی اند، اما کیفیت زندگی در آنها فرق نخواهد داشت. گاهی، آن قدر حواس ما متوجه قهوه خوری هاست که اصلا طعم و مزه قهوه موجود در آن را نمی فهمیم .
پس دوستان من، حواستان به فنجان ها پرت نشود... به جای آن از نوشیدن قهوه خود لذت ببرید

نمی دانم !

 

نمی دانم که دانست او دلیل گریه هایم را؟

 

 نمی دانم که حس کرد او حضورش در سکوتم را؟

 

 و می دانم که می دانست ز عاشق بودنش مستم

 

وجود ساده اش بوده که من اینگونه دل بستم

 

حرفای چپ اندرقیچی

حلول ماه مبارک رمضان بر شما فجر آفرینانه 8 سال

 

 دفاع همه جانبه ی تیم ملی فوتبال برزیل که دیروز

 

با آلمان بازی کرد ، چند چند شد ؟!  

 

==============================

 

مرض عشق این روزها شباهت زیادی به آدامس دارد .

 

اول شیرین ، بعد دوست داشتنی ، سپس تکراری و

 

خسته کننده و در آخر دور انداختنی 


 

اسیر عشق



ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد


در دام مانده صید و صیاد رفته باشد


آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله


در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد


آواز تیشه امشب از بیستون نیامد


شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد



"حزین لاهیجی"